خروج سیدالشهدا علیه السلام از مکه به سمت کوفه
حج نیمه تمام را بگذارد در مسیری جدید راه افتاد همه گفتند حاجی احرامش را رها كرد و در گناه افتاد حاجی اما نه آنكه عاشق بود روی معشوق را به یاد آورد كعبه یك لحظه رفت از ذهنش تا نگاهش به آن نگاه افتاد پشت پایش كسی نپاشد آب قصد ترك دیار دارد وای مكه از عمق قصه آگاه است كعبه در پردهای سیاه افتاد آنطرف عدهای به استقبال، حاجی از حج به كربلا آمد قصه اما به شكل دیگر بود شاعراینجا به اشتباه افتاد كربلا بود و رسم خود شاعر غزلی تكه تكه میخواهد مثلا از كنار الا لله، قطعهای مثل لا اله... افتاد صحبت از یك تن و هزاران تیر، صحبت از یك گلو و یك شمشیر لااقل كاش قاصدی میگفت، یوسف اینبار هم به چاه افتاد حاجی اما هنوز عاشق بود در طوافی كه عشق میفرمود حج خود را تمام و كامل كرد، بر سر نیزهها به راه افتاد |